English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2439 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
systemization U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
stratification U طبقه بندی
division U طبقه بندی
grading U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
market grades and grading U طبقه بندی بازار
categorising U طبقه بندی کردن
suborder U طبقه بندی فرعی
categorizes U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
soil class U طبقه بندی خاک
map classification U طبقه بندی نقشه ها
categorises U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
classification U طبقه بندی پیام
standardization U همگونی طبقه بندی
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
categorizing U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
graduate U طبقه بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
job classification U طبقه بندی شغل
graduating U طبقه بندی کردن
service rating U طبقه بندی پرسنلی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
unclassified U طبقه بندی نشده
classifications U طبقه بندی پیام
categorize U طبقه بندی کردن
unclassified U بدون طبقه بندی
nosology U طبقه بندی بیماریها
layers U طبقه بندی کردن
taxonomist U متخصص طبقه بندی
job classification U طبقه بندی شغلی
harmonic division U طبقه بندی متناسب
to categorize U طبقه بندی کردن
accounting classification U طبقه بندی حساب
secrets U طبقه بندی سری
classifying U طبقه بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
secret U طبقه بندی سری
route classification U طبقه بندی جاده ها
zootaxy U طبقه بندی جانوران
classify U طبقه بندی کردن
budget classification U طبقه بندی بودجه
pigeonhole U طبقه بندی کردن
classification of soil U طبقه بندی خاک
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
classificatory U مربوط به طبقه بندی
classification chart U نمودار طبقه بندی
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
classifiable U قابل طبقه بندی
rug classification U طبقه بندی فرش
classified U طبقه بندی شده
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
classified items U اماد طبقه بندی شده
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
classes U طبقه بندی کردن رده
class U طبقه بندی کردن رده
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
classified material U مدارک طبقه بندی شده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
classed U طبقه بندی کردن رده
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
classing U طبقه بندی کردن رده
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary U بین ذرات در داخل ذرات
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
ingredients U ذرات
ingredient U ذرات
weight of solids U وزن ذرات
radioactive rays U ذرات رادیواکتیو
sand blasting U ذرات سنگ
particle physics U فیزیک ذرات
roily U پر از ذرات رسوبی
blood corpuscles U ذرات خون
barrier penetration by particles U نفوذ ذرات در سد
fundamental particles U ذرات بنیادی
allergen U ذرات الرژی زا
Recent search history Forum search
2New Format
1معنی لغت overfit
1A hero can affect on the people.
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
3service times
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
4express, overexpression
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com